مشاوره،اجراء و نظارت -----ISSR,SSQR,ISO9001,IATF16949
شهید چمران
تاریخ : جمعه 3 آبان 1392
نویسنده : RmZiRn

شهید چمران

خبرگزاری تسنیم: امینه وهاب‌زاده از همرزمان شهید چمران و عضو ستاد جنگ‌های نامنظم می‌گوید: شهید چمران نزد خدا خود را بسیار حقیر می‌دید. این را می‌شد از مناجات‌های شبانه‌اش فهمید. به امام خیلی علاقه‌مند بود و به‌معنای واقعی "خط امامی" بود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امینه وهاب‌زاده یک جانباز شیمیایی 70 درصد است. او تمرینات چریکی را آموزش دیده است و در جنگ به‌عنوان رزمنده حضور داشته است. تک‌تیرانداز و آرپی‌جی‌زن نیز بوده است. همچنین چند سال به‌عنوان امدادگر در جبهه‌ها حضور داشت و در خط مقدم به مجروحین رسیدگی می‌کرد. وهاب‌زاده با شروع جنگ به ستاد جنگ‌های نامنظم شهید چمران پیوست و به جبهه رفت. او که از نیروهای شهید چمران محسوب می‌شد امروزه زیاد از او یاد می‌کند.

وهاب‌زاده در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم می‌گوید: "قبل از جنگ هم چمران را تا حدودی می‌شناختم. اما در جبهه بیشتر او را شناختم. مرد بی‌نظیری بود. کسی که هیچ‌چیز برای خودش نخواست. نماز شبش ترک نمی‌شد و دائماً از خدا می‌خواست کارهایش مورد قبول او واقع شود".

وهاب‌زاده نیز مانند دیگر همرزمان چمران اولین صفتی که از او به‌یاد می‌آورد ایمان و مناجات‌های شبانه‌اش است. او می‌گوید: "نزد خدا خود را بسیار حقیر می‌دید. این را می‌شد از مناجات‌های شبانه‌اش فهمید. به امام خیلی علاقه‌مند بود و به‌معنای واقعی "خط امامی" بود. خیلی مهربان بود و همه دوستش داشتند. آخر هم به‌خاطر سر زدن به یک فرمانده دسته در دهلاویه به شهادت رسید".

وهاب‌زاده ادامه می‌دهد: "اولین بار او را در نماز جمعه تهران دیدم. آن روز آیت‌الله طالقانی امام جمعه بود و دیدم که دکتر چمران همراه عده‌ای از در مخصوص مسئولین وارد شدند. جلو رفتم و همان دم در با ایشان صحبت کردم. یک بار  رفته بودند ماهشهر و برای خانواده‌های شهدا سخنرانی کرده بودند بعد از آن هم آمدند از بیمارستان پتروشیمی بازدید کنند. من آن موقع در این بیمارستان مشغول بودم. مردم منطقه عرب بودند و عرب‌ها معمولاً رسم دارند که برای این گونه مهمان‌ها غذا درست می‌کنند. به همین دلیل برای دکتر چمران هم غذا آوردند. اما شرایط بد جنگی بود و امکانات به‌اندازه کافی نبود. دکتر چمران به آن غذا لب نزد، گفت: این غذا را به مجروحین بدهید، من نیازی ندارم. یادم هست آن روز فقط در آن بازدیدها یک چای خورد و رفت".

خاطره شنیدن خبر شهادت دکتر چمران که به یکی از تلخترین خاطرات وهاب‌زاده تبدیل شده است، از زبان او چنین روایت می شود: "یک روز بی‌سیم زدند به محل استقرار ما و گفتند که خواهرزاده‌ام شهید شده است و از من خواستند خودم را برسانم. خواهرزاده‌ام، از نیروهای شهید چمران بود. با هلی‌کوپتر به اهواز رفتم و از آنجا هم با یک راننده به دفتر ستاد رفتم. وقتی مشخصات شهید را دیدم، فهمیدم نام پدرش فرق می‌کند. گفتم این خواهرزاده من نیست. یکی از دوستان جلو آمد و گفت: بیا کارت داریم، خبر دیگری برایت داریم. مرا بردند بیمارستان. همه بچه‌ها از حساسیت من نسبت به دکتر چمران مطلع بودند. دیدم همگی آنجا جمعند و دارند گریه و زاری می‌کنند. بعد مرا آرام نشاندند و گفتند که چمران شهید شده است. وقتی این خبر را شنیدم انگار که همه هستی‌ام را از من گرفته باشند، به‌هم ریختم. حالم خیلی بد بود و نفهمیدم چطور خود را به بهشت زهرا(س) رساندیم".

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست

آخرین مطالب

/
بسم الله الرحمن الرحیم، وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ♥♥♥♥♥ اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد ﷺ وَ آلِـ مُحَـمَّد ﷺ وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم ♥♥♥♥♥ به نام خدایی که ماهی کوچک قرمز را محتاج دریای بی کران آبی کرد... ♥♥♥♥♥ رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا (80/اسراء) پروردگارا ! مرا در هر کاری به درستی وارد کن و به درستی خارج ساز واز جانب خود برایم حجتی یاری بخش پدید آور ! ♥♥♥♥♥ اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً ♥♥♥♥♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *(۲۵۵)* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *(۲۵۶)* اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ *(۲۵۷)*..... صدق الله العّلی العّظیم ♥♥♥♥♥ اللَّهُمَّ صَلِّ علی ، علی بْنِ موسي الرِّضَا مرتضي الامام التَّقِيَّ النَّقِيَّ وَ حُجَّتِكَ علی مِنْ فَوْقِ الارض وَ مَنْ تَحْتِ الثري الصِّدِّيقُ الشَّهِيدُ صلاه كَثِيرُهُ تامه زاكيه متواصله متواتره مترادفه كَأَفْضَلِ ماصليت عَلَيَّ أَحَدُ مِنْ اوليائک... پرودگارا، ‌ بر علي بن موسي الرضاي برگزيده ،‌ درود و رحمت فرست . آن پيشواي پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روي زمين و زير خاك است. بر آن صديق شهيد درود و رحمت فراوان فرست، ‌درودي كامل و بالنده و از پي هم و پياپي و پي در پي، ‌همچون برترين و درود و رحمتي كه بر هريك از اوليائت فرستادي. ♥♥♥♥♥ خیالت راحت ! من همان منم ؛ هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره، میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد.. ♥♥♥♥♥ سکوتم را نکن باور..... من آن آرامش سنگین پیش از مرگ توفانم..... من آن خرمن ..... من آن انبار باروتم...... که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر.... ♥♥♥♥♥ 09141050409